*
*
*
*


Javascripts


} // End --> سخاوت بى خواستن بخشیدن است ، و آنچه به خواهش بخشند یا از شرم است و یا از بیم سخن زشت شنیدن . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 21  بازدید دیروز: 17   کل بازدیدها: 111648
 
نفرین صدیقه زهرا ? - امروز آفتاب دیگری میتابد
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده || آرشیو
تست های هوش مخصوص با هوش ها!
گل ها و گیاهان
سلامت و زیبایی
دارو شناسی
خوراکـی ها

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || نفرین صدیقه زهرا ? - امروز آفتاب دیگری میتابد
NIHOON
ممتنع آمده ام تا آفتاب را همانطوری که هست بتابانم

|| لوگوی وبلاگ من || نفرین صدیقه زهرا ? - امروز آفتاب دیگری میتابد

|| لینک دوستان من || بی عینک (کالبد شکافی از جون مرغ تا ذهن آدمیزاد)
نم نم بارون (رفیق نا رفیق)
از همه جا از همه چیز
جبهه متحد اصولگرایان
تینا

|| لوگوی دوستان من ||


















|| اوقات شرعی ||


نفرین صدیقه زهرا ?
نویسنده: NIHOON(پنج شنبه 86/10/27 ساعت 5:42 عصر)

 

 

 

نفرین صدیقه زهرا (س)

 

نابینایی را دیده اند که دستها و پاهایش بریده شده بود و می گفت:«خداوندا مرا از آتش دوزخ خلاصی ده». از او پرسیدند:«هیچ عقوبت نمانده است که با تو نکرده اند و با این همه از آتش نجات می طلبی؟»

گفت:«من با آن جماعت بودم که حسین (ع) را شهید کردند. بعد از آن من نگاه کردم حسین (ع) زیر جامه ای داشت که بندی نیکو در وی بود ، خواستم که بند بیرون کنم وی دست راست برآورد و بند را محکم بگرفت، من دست وی ببریدم. خواستم بند بیرون کنم دست چپ برآورد و بند بگرفت، دست چپش نیز ببریدم. هوا تاریک شد و رعد و برق برخاست و لرزه ای بر من افتاد. من بترسیدم و خود را در میان کشتگان افکندم.خواب بر من غلبه کرد. مصطفی (ص) و مرتضی (ع) و فاطمه زهرا (س) را دیدم که بر گرد حسین (ع) نشسته بودند و نوحه و زاری می کردند. حسین (ع) مادر را گفت:«ای مادر! شمر سرم را ببرید و این ملعون که اینجا خوابیده، دستهایم ببرید». پس فاطمه (س) به من نگریست و گفت:«خداوند کورت کند و دستها و پاهایت را ببرد و در آتش دوزخت افکند». پس از خواب جستم، دستها و پاهایم بریده و به دو چشم کور شده بودم. از دعای فاطمه (س) هیچ باقی نمانده الاّ آتش دوزخ».

 

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ